کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : ناشناس     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

امشب است آن شب، که بر پا شور محشر می‌شود           زینب غـمـدیده، فـردا بی‌بـرادر می‌شود
امشب است آن شب که فردا در یم امواج خون           غـرق توفـان، کـشتی آل پـیمبر می‌شود


امشب است آن شب، که فردا در زمین کربلا           حجت کبرای حق، بی‌یارو یاور می‌شود
امشب است آن شب که فردا زیر سّم اسب‌ها           قاسم نسرین بدن، چون لاله پرپر می‌شود
امشب است آن شب، که فردا در جوار قرب حق           مبتـلا زینب به داغ مرگ اکـبر می‌شود
امشب است آن شب، که فردا در کنار علقمه           جسم سقای حرم در خون شناور می‌شود
امشب است آن شب که فردا از پی یک جرعه آب           چاک از تیر سه شعبه حلق اصغر می‌شود
امشب است آن شب که فردا پیکر سلطان عشق           چاک چاک از نیزه و شمشیر و خنجر می‌شود
امشب است آن شب که فردا از یتیمان حسین           بانگ واویلا به پا تا عرش داور می‌شود
امشب است آن شب که فردا دختر میر عرب           بر اسیری ره سپر با قوم کـافر می‌شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانگونه که علامه مجلسی در جلاء العیون ص ۵۷۴ مرحوم خراسانی در منتخب التواریخ ص ۲۳۱ و شیخ عباس قمی ( بطور ضمنی) در نفس المهموم ص ۲۷۵ تصریح کرده اند حضرت لیلا قبل از کربلا فوت کرده بودِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید؛ ضمنا موضوع تیر سه شعبه در شهادت حضرت علی اصغر مستند نیست و در کتب مقاتل معتبر نیامده است

امشب است آن شب، که فردا در جوار قرب حق           مبتـلا لیـلا به داغ مـرگ اکـبر می‌شـود

ذکر مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : فراهی کاشانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

شیعیان فردا حسین بی یار و یاور می‌شود            خون‌جگر زینب ز داغ شش برادر می‌شود
از برای جـرعۀ آبی به شـط خـون جدا            از بدن دست ابوالفـضل دلاور می‌شود


بر سر دست حسین از تیر ظلم حرمله            پاره حلق نازک شیرخواره اصغر می‌شود
حضرت نجمه نمی‌داند که فردا قاسمش            از جفای کوفیان صدپاره پیکر می‌شود
شش برادر باشد این شب زینب و کلثوم را            پیکر هر یک به خون فردا شناور می‌شود
شمر ملعون از جفا سازد جدا رأس حسین            نوحه گر زین ماجرا زهرای اطهر می‌شود
پیـکـر فـرزند پیـغـمـبر فـتَـد در آفـتاب            سایبانش نیزه و شمشیر و خنجر می‌شود
خـیـمۀ آل عـلی در موج آتش شعـله‌ور            از جـفـای ابن سعد شـوم کـافر می‌شود
می‌شود آل علی فـردا اسـیر و دستگیر           
بسته بر زنجیر کین سجاد مضطر می‌شود

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد،جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بر سر دست حسین از تیر ظلم حرمله            پاره حلق نازک شش‌ماهه اصغر می‌شود

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا

شاعر : آرش براری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

بناست بعد تو با غـصه‌هات پیـر شوم            برای خـاطر تو حـاضـرم اسـیر شوم
مـخـواه تا به فـراق تو نـاگـزیر شـوم            نمی‌شود که من از دیدن تو سیر شوم


بـیا کـمی بـنـشـیـن تا تو را نگـاه کـنم
تو
را چگـونه روانه به قـتـلگـاه کـنم؟

چه عاشقانه گـذشته است زندگـانی ما            جـدا نـبــود تـن و روح آســمـانـی مـا
زبـانـزد هـمـگـان بـود مـهـربـانی مـا            فقـط بخـاطر هم خـرج شد جـوانی ما

بـرادر و پـدر و مــادرم شـهـیـد شـده
حسین گـیـسوی من پای تو
سفـید شده

نگـاه کـن دل از غـصـه‌هـا لـبالـب را            کـسی نـدیـده بـدون حـسـین زیـنب را
ببـین به روی لـبم یا حسین،
یا رب را            بگـو خـدا نرسـاند به صبح امـشب را

کسی خدا نکـند جـنگ را شروع کـند
بگـو
چکـار کنم صبح اگر طلـوع کند

عـزیز فـاطـمه‌ای ‌و تـمام حـاصل من            غـم جـدایی تـو شـد حـسـین قـاتـل من
چـقـدر
دلهـره افـتـاده است در دل من            سـرت به نـیـزه مـبادا رود مقـابل من

بیا حسین از این دشت کـینه برگردیم
بـیا بخـاطـر من به مـدیـنـه بـرگـردیم

چگـونه قـافـلـه را بعـد تو اداره کـنم؟            برای دل نگرانی خود چه چاره کنم؟
رواست تا که گـریبان صبر پـاره کنم            به قـتلـگاه چگونه تو را نـظـاره کنم؟

بـیـا اجـازه بـده تا که من فـدات شـوم
غریب مانده‌ای ای
بی‌کفن فـدات شوم

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام با اصحاب در شب عاشورا

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بـه اشک و سوز و مناجات، سر کنید امشب           به شوق مرگ، شب خود سحر کنید امشب
به پیش نیزه و شمشیر و تیر و سنگ، همه           به خـنده سیـنۀ خود را سپر کنید امشب


نــمـاز وتــر بـخـوانـیـد و سـجـدۀ آخـر           دعا به زینـب خـونین‌جگـر کنید امشب
کمـال‌تـان پـر و بـال عـروج‌تـان گشتـه           بـه قــلـۀ ابــدیـت سـفــر کـنـیـد امـشـب
شمـا به مکـتـب تـوحـیـد، زنـدگی دادید           مبـاد آنکـه ز مـردن حـذر کـنید امشب
دل شـب اسـت بیـائـیـد دخـت زهـرا را           ز ایـستـادگـی خـود خـبـر کـنیـد امشب

کنون که آب روان را به روی‌تان بستند           ز اشک شوق، لب خـیش تر کنید امشب
اگر که عـاشـق دیـدار جـد من هـستـیـد           به صورت علـی‌اکـبر نظر کنید امشب
جوان من بدنش قطعه‌ قطعه خـواهد شد           رواسـت گریـه به حال پدر کنید امشب
شرار
آتش شعرش همه ز سوز شماست           دعـا بـه «میثم» مـا بیـشتر کنید امشب

: امتیاز

مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : مثنوی

امشب نـدای ارجـعی آیـد به انصار خدا           فردا به دشت کربلا سرها شود از تن جدا
امشب حسین بن علی حق را عبادت می‌کند           فردا به نوک نیزه‌ها قرآن تلاوت می‌کند


امشب به دور خیمه‌ها عباس گردد تا سحر           فردا کنار علقمه غلطد به خون بی‌دست و سر
امشب علی اکبر بود در خیمه مشغـول دعا           فردا شود اعضای او مانند گل از هم جدا
امشب بخواند در حـرم قاسم نمـاز نافـله           فـردا کنار پیکـرش در خیمـه افتد ولوله
امشب علی چنگ از عطش بر قلب مادر می‌زند           فردا چو بسمل بر سر دست پدر پر می‌زند
امشب بود در خیمه‌ها از عشق و جانبازی سخن           فردا زمین دریا شود از خون هفتاد و دو تن

: امتیاز

مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : دیوان فدایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

از خون زمین دریا شود امشب اگر فردا شود           محشر همی برپا شود امشب اگر فردا شود
زانجم فلک لشکر کشد وز ماه نو خنجر کشد           دامن به خون اندر کشد امشب اگر فردا شود


خون از دم خنجر رود از تن به نیزه سر رود           دامن به خون اندر کشد امشب اگر فردا شود
دامن فلک پرخون کند خون عرصه را گلگون کند           دل دیده را جیحون کند امشب اگر فردا شود
از پشت زین، سلطان دین غلتد چو ماهی بر زمین           بُرَّد سرش شمر لعین امشب اگر فردا شود
تن جمله بی‌سر می‌شود سر بر سنان بر می‌شود           آشوب محشر می‌شود امشب اگر فردا شود
عباس از توسن فتد دستش
جدا از تن فتد           چون گل در این گلشن فتد امشب اگر فردا شود
از ضرب تیر و تیغ کین اکبر فتد از پشت زین           صد پاره چون گل بر زمین امشب اگر فردا شود
آتـش زنـد بر خـیـمه ها شمر لعـین بی‌حـیا           سیلی زند بر طفل‌ها امشب اگر فردا شود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا علیه‌السلام در شب عاشورا

شاعر : میلاد عرفانپور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

چنان اسفند می‌سوزد به صحرا ریگ‌ها فردا          چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا
تمام دشت را زینب به خون آغشته می‌‌بیند
          مگر باران خون می‌بارد از عرش خدا فردا


برادر دل گواهی می‌دهد امشب شب قدر است          اگر امشب شب قدر است قرآن‌ها چرا فردا؟..
همه در جامه احرام دست از خویشتن شستند
          شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا
ببین شش ماهه‌ات بی‌تاب در گهواره می‌گرید
          علی از تشنگی جان می‌دهد امروز یا فردا
ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را
          همانانی که می‌افتند زیر دست و پا فردا
برادر وقت جان‌افشانی عباس نزدیک است
          قـیامت می‌شود وقـتی بگوید یا اخا فـردا
برادر خوب می‌خواهم ببینم روی ماهت را
          که می‌ترسم دگر نشناسمت بر نیزه‌ها فردا
به مادر گفته بودم تا قیامت با تو می‌مانم
          تمام هستی من! می‌روی بی من کجا فردا؟

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا علیه‌السلام در شب عاشورا

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

از من مگیر این لحظه‌های آخرت را            یک بار دیگر هم بغل کن خواهرت را
بـگـذار تـا یک بار دیگر جـای مـادر            بـوسه زنـم زیر گـلـو و حـنـجـرت را


بگـذار تا زینب بـپـوشـاند به جـسـمت            پـیـراهـنـت را، یــادگــار مــادرت را
آهـسـتـه‌تر قـدری بمـان پیـشـم بـرادر
            از من
مگیری صحن چشمان ترت را
حـتـمــاً بـیــا آرام جـانـم قـبـل رفــتـن
            قدری نوازش کن دوباره دخـترت را
عـباس را یک بار دیگـر کـن نـظاره
            قـاسم، عـلی اصغـر، عـلیِّ اکـبرت را

این خواهرت طاقت ندارد با دو چشمش            فـردا بـبـیـنـد بر روی نیـزه سـرت را
زیـنـب چـگـونه
مـی‌تـوانـد ای بـرادر            در زیـر دست و پا ببـیـند پیکـرت را
حالا که داری می‌روی ای جان خواهر            دیگـر درآور لا اقـل انـگــشـتـرت را

: امتیاز

زبانحال حضرت عباس علیه‌السلام در شب عاشورا

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شـبِ مـن در حـرمِ آل عـبـا مـی‌گـذرد            نَـفَـسـم با نـَفَـسِ خــونِ خـدا مـی‌گـذرد

شبِ دهم شده و پُر شدم از شوقِ وصال            خاطـر آسـوده‌ام و دل به نـوا می‌گذرد


گوشِ من می‌شنود ذکرِ دعاهای حسین            شکر اوقاتِ من آخر به دعـا می‌گذرد

پـاسـبـانِ حـرمـم واهـمه‌ای نیـست مرا            فکر و ذکرم همه در خوف و رجا می‌گذرد

خیمۀ حضرت زینب شده چون کعبۀ من            طُوفِ آن می‌کـنم و ثـانـیـه‌ها می‌گذرد

در رُخِ سیده‌ام غـصّه و غـم موج زند            با من آیا ز غم و غصه رها می‌گذرد؟

من فـدائی خـواتـینِ حـرم هـستم و بس            چه کسی گفته که از خیمه جفا می‌گذرد؟

غیرت اللّهم و غارت به نظر ممکن نیست            مگـر از جـانبِ من تـیـغِ بـلا می‌گذرد

صبحِ فـردا برسد مثـلِ پـدر جنگ کنم            تا بفهـمـند که در مشت چه‌ها می‌گذرد

صبح فردا برسد رخصتِ جنگ از ارباب            جوی خـون از حـرمِ کـربـبلا می‌گذرد

من ابوفـاضـلم و شیـرِ حرم حـیدری‌ام            شبِ مـن در حـرمِ آل عــبـا مـی‌گـذرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

من ابوفـاضـلـم و شیـرِ نرم حـیدری‌ام            شبِ مـن در حـرمِ آل عــبـا مـی‌گـذرد

مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سعید تاج محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : مسمط

یک‌لحظه خلوت کرده‌ای مشغول قرآنی            یک‌لحظه مشغول سخن در جمع یارانی

گـاهـی بـه فـکـر کـنـدن خـار بـیـابـانـی            گـاهی هـم از دلـشـورۀ زینب پـریشانی


امشب شب سختی است امشب در دلت غوغاست

گـاهـی مـی‌آیـد نـغـمـۀ لـبـیـک یـارانـت            گـاهی می‌آیـد گـریـۀ زن‌ها و طـفـلانت

گاهی صدای اصغـرت کرده پـریـشانت            امشب غـم عالم نشـسته در دل و جانت

امشب شب سختی است آری امشب عاشوراست

بـر شـانـۀ بـابـا؛ رقــیـه مـی‌گـذارد ســر            خوابد علی اصغر در آغوش علی اکبر

خـوابـیـده‌انـد آرام اهـل بـیـت پـیـغـمـبـر            زیرا که بیـدارست چـشم سـاقی لشـگـر

تا کی چنین آرامشی در کربلا برپاست؟

فردا به پا خواهد شد اینجا محـشر کبرا            فردا شود صحـرا ز خون عاشقان دریا

فردا حسین است و خودش، تنهاترین تنها            بی‌لشگـر و بی‌اکـبر و بی‌یـار و بی‌سـقا

فـردا صـدای العـطش تا عـالـم بـالاست

یک دم به روی خاک افتد دست سقایش            یک دم حسین است و جوان ارباً اربایش

فکر حرم لـرزه می‌انـدازد به اعضایش            ای‌کاش برخـیزد فـقـط عـباس از جایش

آری حسین است این عزیز حضرت زهراست

نـازل شـده گـویا دوبـاره سـورۀ زلـزال            برگشته دیگر اسب او از دشت خونین یال

افتاده جـسم چـاک چاکی در دل گـودال            سر می‌بُرند و یک زن اینجا می‌رود از حال

از سینه‌اش برخیز ملعون! مادرش اینجاست

بالای تل از هوش رفـته، خواهـر افتاده            آتـش به مو و معـجـر یک دخـتـر افتاده

دیـدنـد یک انـگـشت بی‌انگـشـتر افـتاده            زیـر سُـم اسـبـان دشـمن پـیـکـر افـتـاده

یک پیرزن می‌گفت سر هم زیر تشت ماست

پایان نـیابد ظهـر فـردا ماجـرا باقی‌ست            آتـش به جـان خـیـمۀ آل عـبـا بـاقی‌ست

هم رفتن سرها به روی نیزه‌ها باقی‌ست            هم کوچه و بازار؛ هم شام بلا باقی‌ست

زین پس شروع کربلای زینب کبری‌ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! لازم به ذکر است همانگونه که در کتب نفس المهموم ص ۳۳۱، وقایع الایام ص ۴۵۹، ناسخ التواریخ ص ۵۰۷، پژوهشی نو در بازشناسی مقل سیدالشهدا ص ۲۷۰ و ... آمده است تا قرن دهم هیچ نامی از ذوالجناح نیست و این نام برای اولین بار در کتاب روضة الشهدا آمده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.

نـازل شـده گـویا دوبـاره سـورۀ زلـزال            برگشته دیگر ذوالجناح از دشت خونین یال

بیت زیر به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید

زیـر سُـم اسـبـان دشـمن پـیـکـر افـتـاده            یک پیرزن می‌گفت سر هم در تنور ماست

مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

دلـم بـرای داغِ تو مـذاب شد حسین‌جان            که خانۀ دو چشم من خراب شد حسین‌جان

به گریه‌های خواهرت به صبح گو طلوع مکن            که قلبِ زینب از غمِ تو آب شد حسین‌جان


صدای پای پاسبان خیمه‌ها هنوز هست            هزار شکر کودک تو خواب شد حسین‌جان

کنارِ اصغرت ببـین سکـینه زار می‌زند            که روضه‌خوانِ خیمه‌اش رُباب شد حسین‌جان

خدا کند که هیچ وقت نگویدت میانِ شام            لبت زِ خیزران چرا کباب شد حسین‌جان

کـنارِ رأس تو چـرا قـمار می‌کـنند وای            نصیبِ طشتِ تو چرا شراب شد حسین‌جان

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا طلب برگ برای اهل بیت زیبا نیست.

خـدا کـند نـمـاند و نـگـویدت میانِ شـام          لبت زِ خیزران چرا کباب شد حسین‌جان

مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مجتبی صمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دل که عاشق بشود واله و سر گردان است            چشم هم در پِیِ این عشق فقط گریان است

راه تسکین فراق و غم و محنت اشک است            دل که خشکید فقط چارۀ آن باران است


حـلـقـۀ روضـۀ اربـاب بُـوَد عـرش خـدا            هر چه فیض است در این دایرۀ امکان است

شاه و رعیت درِ این خانه همه مُحترمند            نوکر این حرم عشق خودش سلطان است

کـربلا یک کـلـمه هـست ولی در مـعـنا            شـرح آن بـاطن آیـات هـمـه قـرآن است

شرح بی‌تابی زینب شب عاشورا چیست            که از این مصرعِ غم بر لب عالم جان است

باید امشب به سر و سینه زنان دَم بدهیم            امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

ولی افـسـوس قـرار است بـبـیـنـد زینب            صبح فـردا بـدنش زیر سُـمِ اسـبان است

بدنش هیچ، چه سازد که ببیند به درخت            سـر بُبـریـدۀ یـار است که آویـزان است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل نامستند بودن و همچنین عدم توصیه مراجع و علما حذف شد

لطمه اینجاست روا، هر که غروب فردا            موی زینب بِکِشد پست تر از حیوان است

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بیا در این شب آخر که بشـنوم سخنت            سخن بگـوی بـرادر به شـمع انجـمنت
بگو در این شب آخر چه بر سرت آید            بگـو چه می‌شـود آقا به نـازنـین بـدنت


ترک تـرک شده لـعـل لبت عـزیز دلـم            خدا کند نخـورد سنگ بر لب و دهنت
کـنار پیـکـر تو سیـنه می‌زنـد طـفـلـت            خدا کند که نخـنـدد کسی به سیـنه‌زنت
خدا کـنـد تـنـت از زخـم‌هـا ورم نکـند            خدا کـنـد نـشـود نـیـزه جـابجا به تـنت
خـدا کـند نکـشی زجـر در تـه گـودال            و عاقبت نکشد طول دست و پا زدنت
خـدا کـنـد نـشود نـرم استـخـوان‌هـایت            خـدا کـند نـشـود کهـنـه بـوریـا کـفـنت
تمام ترس من این است عده‌ای بی‌دین            کنند هـلهـله فـردا به زیر و رو شدنت

: امتیاز

تشریح حالات سیدالشهدا علیه‌السلام در شب عاشورا

شاعر : وحید زحمتکش نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شب آخر شده و حال همه عـرفانی‌ست            چقدر صورت اصحاب حسین نورانی‌ست
صوت قرآن حسین می‌رسد از خیمه به گوش            حال و احوال همه اهل حرم قرآنی‌ست


وقت هجران برادر شده با خواهر خود            چقـدر حال و هـوای دلشان بـارانی‌ست
گرم صحبت شده در خیمه مه و خورشیدی            وقت ابـراز هـمه درد و دل پایـانی‌ست
هر کسی گوشه‌ای از خیمه به فکر فرداست            شور و حال سرشان بر همگان پنهانی‌ست
امشبی را هـمه مشغـول مـناجـات شدند            عصر فردا به جنان نوبت یک مهمانی‌ست

: امتیاز

خطبۀ سیدالشهدا علیه‌السلام در شب عاشورا و جواب اصحاب

شاعر : مهدی خطاط نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد            وقـت جـوابِ هـم‌سـفــران بـر امـام شـد

پـاسـخ‌دهـنـده اوّل آنـان «زُهـیـر» بـود            كاندر حـضورِ سبـط نـبـی در قـیـام شد


كای زادهٔ رسـول! « سَـمِـعْـنـا مَـقـالِـكَ»            مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد

دنـیا اگـر هـمـیـشگـی و مـرگ آخـرش            ما عزممان همین و نه جز این قـیام شد

و‌آن‌‌گه «بُـریر» دادِ سخـن داد آن‌چـنان            ظاهـر، خـلـوصِ نـیّـت او از كـلام شـد

مـنّـت بـه مـا نـهـاده خـدا بـا وجـود تـو            ما را ز لطف، شهـد شهادت به جام شد

فخر است قطعه‌قطعه شدن پیش روی تو            طوبی بر آن بدن كه چنـیـنش ختام شد!

پـس بـهـر دل‌نـوازیِ فـرزنـد فــاطــمـه            گـاهِ سخـن ز «نـافـع» شـیـرین‌كـلام شد

گـفـتـا كـنون كه گـشـته گـهِ امـتحـان ما            بـا رهـبـریت، مـحـنـت مـا بـی‌دوام شـد

مـا دوسـتـیـم بـا تــو و بـا دوسـتـان تـو            دشمـن به آن‌كه دشـمنی‌ات را مـرام شد

ما را ببر به هر طرفی خود ز شرق و غرب            حبل ولایت تو، ز ما «لَا انْفِـصام» شد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عزیز فـاطـمه، ای‌کاش بی‌صدا نـشوی            خدا کند که به صحرا، چو خاکها نشوی
میـان گـریـه و زاری دعـا کـنم امـشب            برای لحظه‌ای از خواهرت جدا نشوی


اگر سرت ز بـدن شد جدا ولی ای‌کاش            خدا کند که به گـودی جـدا جـدا نـشوی
به گریه فاطمه زد گیسوی تو شانه و گفت            خدا کـند که به سر پـنجـه آشـنـا نشوی
خدا کند که به صورت نیفتی از مرکب            خدا کـند به نـوک نـیـزه جابجـا نـشوی
خدا کـند که تنت را روی زمین نکشند            خدا کـند که لگـد کـوب اسب‌ها نـشوی
اگر که مـاند تنت زیـر دست و پـا، اما            خـدا کـند گـل پـاشـیده، نـخ نـما نـشوی

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام در شب عاشورا

شاعر : میثم مؤمنی‌نژاد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

امشب از این دشت و صحرا صوت قرآن می‌رسد            حاجیان عشق فردا عید قـربان می‌رسد

امشب از نـور خـدا لبـریـز شد آئـیـنه‌ام            می‌نشیند عصر فردا خصم روی سینه‌ام


امشب از یاران خود دارم سپاه مهر و ماه            عصر فـردا می‌شوم تـنها مـیان قـتـلگاه

امشبی پروانۀ شمع وجـودم زینب است            عصر فردا پیکرم در زیر سم مرکب است

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

امشب از غـصۀ تو خواب ندارد چشمم            غیر خـونـاب جگـر، آب ندارد چـشـمم
امشب از غصه و غم های تو هستم غمگین            بیم دارم که به گودال شوی نقش زمین


عـصر فـردا چه بـلایی، سـر تو می‌آیـد            زودتـر از هـمـه کـس مـادر تـو می‌آیـد
گر ببـیـنـم بدنت در دل گـودال حـسـین            از غم و محنت تو می‌روم از حال حسین
عصر فـردا به فـراقت بنـشـیـنم چه کنم            زانویی را به روی سینه ببـیـنم چه کنم
تو اگـر نحـر شـوی در نظـرم می‌میرم            بخـدا تـیـغ ز دسـت عـدویـت می‌گـیـرم
کاش قـاتـل به تـماشای تو غـوغـا نکـند            کاشکـی بر گـلویت نیـزه دگر جا نکـند
بی‌هـوا نیـزه به پهـلـوت رسد می‌مـیرم            پـنجۀ شـمـر به گـیسوت رسـد می‌مـیرم
زن اگر پیش عدو اشک ببارد سخت است            اسب بر سیـنۀ تو پا بگذارد سخت است
برسـم مـوقـع جـان کـنـدن تو، می‌مـیرم            سـر بـریـده شود از گـردن تو می‌مـیرم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

شمـعـم که با نـگـاهِ تو آتـش گـرفـته‌ام            امـشـب کــنـارِ آهِ تـو آتـش گـرفـتـه‌ام

پـیـرت شدم نگـاه به این پیر زن بکن            امشب بیا و خواهرِ خود را کفن بکن


امشب غنیمت است برایم چه می‌کُنی            آقـا شکـسته است صدایـم چه می‌کُنی

یک پِـلک هم به هم نَزَنم تا نرفـته‌ای            گـیسویِ خـویش را نَکَـنم تا نرفـته‌ای

از پـیـشِ پـاسـبان حـرم آمـدم حـسـین            از سـمـتِ مهـربانِ حـرم آمـدم حسین

امـشب دلـم بـرایِ حـرم شـور می‌زند            اصلاً دلـم برای خـودم شـور می‌زنـد

مادر که رفت بعدِ پدر هم حسن نماند            از پنج تا کفـن به‌خدا یک کـفن نـماند

امشب نشسته‌ام که خودم را کـفن کنم            فکـری برایِ آن هـمه دسـتِ بـزن کنم

امشب که فکر می‌کنم از حال می‌روم            فـردا چـقـدر بـر سـرِ گـودال می‌روم

امشب زِ درد بر جگرم دست می‌زنم            فـردا چـقـدر بر کـمرم دسـت می‌زنـم

امشب زِ خاک خار اگر جمع می‌کنیم            فـردا میانِ تـیغ، پـسر جـمع می‌کـنـیم

امشب غـبار از سرِ گـیسوت می‌کِشم            فـردا غـروب نیزه زِ پهلـوت می‌کِشم

امشب کنارِ مادر خود می‌خورم زمین            فردا غروب با سرِ خود می‌خورم زمین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید

امشب نشسته‌ای ولی از من جُدا چرا            ای جانِ خـیمه پشت‌سرِ خـیمه‌ها چرا

امشب به پشتِ خیمه چرا خار می‌کَنی            این خاک را برایِ که اینـبار می‌کَـنی

با این قلاف قبرِ که را می‌کُنی درست            این قبر کوچک است چرا می‌کُنی درست

گفتند عمه دخـترکان: نامـه آمده است            عمه عمو کجاست امان‌نامه آمده است

گفتم به خیمه موقعِ هنگامه نیست نیست            بس کُن رباب حرفِ امان‌نامه نیست نیست

یگ گوشه رفـته تا نخِ قـنـداقه وا کُنَد            پیراهـنی که تازه خـریده است تا کُـنَد

هِی دستهایِ کوچکِ مهتاب را نَبوس            بس کن رباب بچۀ در خواب را نَبوس

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

می‌شود روشنی خـیـمه بمانی تا صبح            مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح

می‌شود رَحم كنی حرفِ جـدایی نزنی            تا پیِ چـاره مـرا سر نَـدَوانی تا صبح


منّتت دارم و می‌خواهم اگر راهی هست            مَحضِ این خاطرِ آشُفته بمانی تا صبح

چه به روزِ تـو می‌آرنـد خـدا می‌دانـد            زنده نگذاردم این دل نگرانی تا صبح

روبـرویِ تو اگـر گـریـه اَمـانـم بدهـد            بر ندارم نِگَه از رویِ تو آنی تا صبح

دهـنِ خـشك و لـبِ پُر تَـرَكَت نگـذارد            دلِ رنجـورِ مرا تاب و توانی تا صبح

بُغـض پـا پـیچِ گـلویم شـده و می‌ترسم            كار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح

هول كردم به زمین خورده ام و می‌خواهی            خاك از چـادر زینب بـتكـانی تا صبح

بنشین سیر نگاهت كنم ای یوسفِ عشق            لحظه‌ها می‌رود و نیست زمانی تا صبح

چـشمِ بارانـیـتان می‌دهد امشب خبـرم

از بَـلایی كه قـرار است بیاید به سرم

وای بر حالِ دلِ خواهرِ تو فردا عصر            می‌خورد چنگ به بال و پرِ تو فردا عصر

آسمان را ز عطش دود فقط خواهی دید            رَمقی نیست به چشمِ ترِ تو فردا عصر

سرِ شش ماهۀ تو می‌شود آویز به پوست            ارباً ارباست علی اكبرِ تو فردا عصر

می‌بَـرد لشكری از نیـزه حـوالیِ حرم            تـكه تـكه تـنِ آب آورِ تـو فـردا عصر

تك و تنها وسطِ دشت و بیابان چه كند؟            دامنش سوخت اگر دخترِ تو فردا عصر

چنگِ یك مُشت سنان در طمعِ گیسویت            می‌زند پَرسه به دور و بَرِ تو فردا عصر

هر قدر نیزه و شمشیر و تبر جمع كنند            بیشتر كشف شود پیكرِ تو فردا عصر

چكمه‌ای سرخ می‌افتد به رویِ سینۀ تو            خنجری كُند رویِ حنجرِ تو فردا عصر

سخت دعـواست سـرِ جایـزۀ بیـشتری            بـیـنِ گودال بـرایِ سرِ تو فردا عصر

آخرین خواهشم این است دعا كن برسم            زودتـر از نـفـسِ آخـر تـو فردا عصر

چـشمِ بارانـیـتان می‌دهد امشب خبـرم

از بَـلایی كه قـرار است بیاید به سرم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بین گودال و حرم، عطر فروشم فردا            تن عـریان تو را با چه بپـوشم فـردا؟

من ببـیـنم که تو بی پـیرهنی می‌میرم            تکـیۀ بر نیـزۀ غربت بزنی، می‌میرم


چـقدر دلهـره و غـم سرِ پیـری دارم!            پدرم گـفت که یک روز اسیـری دارم

پـدرم گفت که یک روز بـلا می‌بـیـنم            سرِ نی، زلف پـریـشان تو را می‌بـینم

: امتیاز